همینطورنوشت

ساخت وبلاگ
سلام 

امروزدوشنبس ودیروزاتفاق بدی ک افتادمریضی علی بود بی حال وگر گرفته افتاده بودروی تخت وفقط میخاست بخابه ...

براش سوپ پختم وچای زیره دم کردم اماحاله پاشدن وخوردنشونم نداشت...

بالاخره باچنبار رفتن بالاسرش وبیدارش کردن سوپوبخوردش دادم وراهی دکترکردمش بلکم فرجی بشه بعدم ک کلاس وتدریس خصوصی وده شب برگشت خونه

چ شبی بودگویاحالش رومنم تاثیرگذاشته ودوشنبه ی منوبرفناداده چ شود

بعدازظهری ام والیبال دارمو بایدزودترنهاربپزونم وبعدم برم دنباله قسقل :)

الانم یکی در حیاط وزد منم حس بازکردنم نیومدب گمونم رفت:)

امروزم توفکردانشگاه بودم  بایدبهش بگم ک زندگی بدونش چقدرپوچه برام  بایدراضی بشه ک ادامه بدم درسمو:)

اندراحوالات من...
ما را در سایت اندراحوالات من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mimmeslemaryamam بازدید : 131 تاريخ : يکشنبه 10 تير 1397 ساعت: 15:32